loading...

وبلاگ هم مسیر | دلنوشته های رضا محمودصالحی

زن شروع کرد به صحبت کردن : حدس اولیه دکتر صحیح بود من باردار بودم یه ماهی می‌شد . نمی‌دونستم باردار بودن چه حسی داره و اصلا تا حالا بارداری رو درک نکرده بودم. ح...

بازدید : 555
سه شنبه 12 اسفند 1398 زمان : 15:17
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

وبلاگ هم مسیر | دلنوشته های رضا محمودصالحی

زن شروع کرد به صحبت کردن :

حدس اولیه دکتر صحیح بود من باردار بودم یه ماهی می‌شد . نمی‌دونستم باردار بودن چه حسی داره و اصلا تا حالا بارداری رو درک نکرده بودم. حس غریبی بود اینکه احساس کنی حداقل تا چند ماه همه جا یک نفر همراه توهه ، از تو جدا نمی‌شه و زندگی اش به تو وابسته است.حس غریب اما دوست داشتنیه

صابر شوهرم اینجا نبود و برای کار رفته بود عسلویه ، تصمیم گرفتم تا برگشتنش صبر کنم و بعد یک مرتبه غافلگیرش کنم. دو ماهی بیشتر گذشت تا صابر از عسلویه برگشت تو این مدت پیش پدر و مادرم می‌رفتم و پدر و مادرم تنها کسانی بودند که از قضیه خبر داشتندحتی خانواده صابر هم خبر نداشتند وقتی که صابر اومد خونه ، کمی‌چاق شده بودم ، لپ‌هام گل انداخته بود ، تن لاغرم کمی‌گوشتی شده بود خیلی زیاد نبود اما به قدری بود که به راحتی معلوم باشه حتی صابر توی همان نگاه اولش متوجه شد و ازم پرسید : مینا احساس نمی‌کنی کمی‌چاق شدی؟

دستم رو گذاشتم روی شکمم و کمی‌تکونش دادم بعد خودمو به ندونستن و تعجب زدم گفتم : راست میگی‌های چاق شدم اما خدا بده از این چاق شدن‌ها

صابر تعجب کرد ازم پرسید : تو که چاق شدن رو دوست نداشتی پس چرا می‌گی خدا بده چاقی ؟ رفتم جلو وقتی شونه به شونه اش شدم گوشم رو گذاشتم در گوشش و به آرومی‌و با یه لحن شیطنت آمیزی گفتم : آخه این چاقی بخاطر اینکه بچه جنابعالی داخل شکم ما حضور به هم رسانده اند

شیطنت کردم گفتم بهش که تا شیرینی ندی نمی‌گم و از این دست شوخی‌ها اما دیدم جدیه دست از شوخی کشیدم و گفتم : الان هفته یازدهم که باردارم . سونوگرافی معمولا برای هفته هجده ام می‌تونه دقیق نمایش بده، حالا مگه فرقی می‌کنه دختر باشه یا پسر؟

صابر پرید وسط حرفم گفت : معلومه که فرق می‌کنه ، جواب غیر دقیقش چی ، اون کی مشخص میشه ؟

_هفته شانزدهم

رفتارش عجیب بود . تا حالا این جوری ندیده بودمش همین رفتار عجیبش تا هفته شانزدهم طول کشید وقتی رفتیم سونوگرافی و مشخص شد که بچه دختره انگار که آب سردی ریخته باشن روش ، یک دفعه وا رفت. از مطب که بیرون اومدیم گفت : باید بچه را سقط کنی

ادامه دارد..

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 3
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 63
  • بازدید ماه : 77
  • بازدید سال : 629
  • بازدید کلی : 17457
  • کدهای اختصاصی